۲۰ اسفند ۱۳۶۹ وقتی اعلام شد دکتر «حسابی» از سوی «مرکز بینالمللی زندگینامهها» به عنوان مرد علمی سال۱۹۹۰ معرفی شده، نزدیک به سه سال بود که ما ایرانیها متوجه شده بودیم این دانشمند وطنی جایگاه بالایی در جهان و نزد اندیشمندان جهانی دارد. شاید قصهسازی و افسانهپردازیها درباره دکتر حسابی هم تقریباً از همان موقع آغاز شد و بعدها با گسترش رسانهها شدت بیشتری گرفت. جوری که حتی حالا و سی و چند سال پس از ماجرا، هنوز برخی تقویمها و روزشمارها مینویسند: «۲۰ اسفند سال ۱۳۶۹ پروفسور حسابی به عنوان مرد سال فیزیک ۱۹۹۰ یا مرد سال علمی جهان معرفی شد! »
یک علامت سؤال
تا جایی که من و شما میدانیم، ملت ما اگرچه «قهرمانپرور و دانشمندپرور» بوده و هست، اما تا ۲۰ یا ۳۰ سال پیش از این، قهرمانتراش، نابغه جعلکن و دانشمندساز نبوده است. اما خدا میداند چه اتفاقی افتاد که از حدود ۳۰سال پیش، برخی از هموطنانمان به جان دانشمندان و شخصیتهای بنام معاصر ایران افتاده و به روش دوستی خاله خرسه، شروع به تخریب شخصیت و سوابق علمی آنها کردند.
نمونهاش رفتاری است که دو یا سه دهه اخیر با «دکتر محمود حسابی» کردیم، طوری که نسل امروزیهای ما تا همین چند سال پیش اگر میخواستند با اطلاعات رسانهها، کتابهای درسی و فضای مجازی، این فیزیکدان برجسته ایرانی را بشناسند، چیزی جز سرگردانی نصیبشان نمیشد و آخر کار علامت سؤال بزرگی بالای سرشان چشمک میزد و نمیدانستند «دکتر محمود حسابی» یک اعجوبه و نابغه علمی و همتراز انیشتین، یک دانشمند صاحب نظریه خاص در علم فیزیک، قرآنشناس، ادیب و همهچیزدان بوده یا تنها یک فیزیکدان برجسته ایرانی است که منشأ خدمات بزرگ علمی به کشورش شده است؟ حالا خدا کند شما پس از خواندن این مطلب، علامت سؤالی مثل آنچه گفتیم بالای سرتان چشمک نزند!
رظظزر
سال ۶۶ در کنفرانس فیزیک ایران در شهر شیراز از خدمات و پیشینه علمی «دکتر حسابی» تجلیل شد. این بزرگداشت برای برگزارکنندگانش دو دردسر بزرگ هم درست کرد. دردسر اول مربوط به پیش از بزرگداشت بود که عدهای تهدید میکردند نباید حتی نامی از «دکتر حسابی» برده شود چون از افراد سرشناس رژیم سابق است! دردسر دوم از یکی دو سال بعد آغاز شد. در جریان مراسم بزرگداشت، «حداد عادل» حاضر شده بود در تجلیل از خدمات علمی «دکتر حسابی» سخن بگوید و انگار همین قدرشناسی ساده، بهانه دست برخیها داد تا در سالهای آینده، پروژه بُتسازی و اسطورهتراشی از «حسابی» را آغاز کنند.
رظظزر
سال ۶۶ در کنفرانس فیزیک ایران در شهر شیراز از خدمات و پیشینه علمی «دکتر حسابی» تجلیل شد. این بزرگداشت برای برگزارکنندگانش دو دردسر بزرگ هم درست کرد. دردسر اول مربوط به پیش از بزرگداشت بود که عدهای تهدید میکردند نباید حتی نامی از «دکتر حسابی» برده شود چون از افراد سرشناس رژیم سابق است! دردسر دوم از یکی دو سال بعد آغاز شد. در جریان مراسم بزرگداشت، «حداد عادل» حاضر شده بود در تجلیل از خدمات علمی «دکتر حسابی» سخن بگوید و انگار همین قدرشناسی ساده، بهانه دست برخیها داد تا در سالهای آینده، پروژه بُتسازی و اسطورهتراشی از «حسابی» را آغاز کنند.
متأسفانه رسانهها هم به کمک آمدند و در میان امواج پرخروش داستانسازی و قهرمانتراشی، راست و دروغ به هم آمیخت و «دکتر حسابی» تبدیل به اسطوره فیزیک ایران و جهان شد و کار تا جایی پیش رفت که برای عموم افراد جامعه، دکتر حسابی با تئوریهایش از انیشتین هم جلو افتاد! بزرگنماییها حتی به کتابهای درسی مدارس راه یافت و به محیط علمی برخی دانشگاهها نیز کشیده شد. وضعیت آنقدر ناجور شد که از اواخر دهه۸۰ صدای خیلی از شخصیتهای علمی و مشهور ایران هم بابت این غلوها درآمد. البته هیچکدام از منتقدان این وضعیت، نابغه بودن و اینکه دکتر حسابی از مفاخر علمی ایران است را رد نمیکردند.
تلویزیون و سایر رسانهها سالهای
پی در پی در بزرگداشت «دکتر حسابی» سنگتمام گذاشتند و برای این سنگ تمام گذاشتن متأسفانه تن به اغراق و بزرگنماییهایی دادند که معلوم نبود از کجا سرچشمه میگرفت. برخی «ایرج حسابی» فرزند دکتر را مقصر میدانستند که با بزرگنمایی شخصیت و سوابق علمی پدرش، زمینه را
برای داستانسراییهای عجیب و غریب فراهم کرده است و فرزند دکتر حسابی نیز گناه را به گردن آنهایی میانداخت که چشم دیدن عظمت پدرش را ندارند.
افتادن از آن طرف بام
مقصر اولیه در این ماجرا هر که باشد فرقی نمیکند، چون در مجموع این خود ما ایرانیها هستیم که بیشتر از همه به دانشمند و نابغه علمی کشورمان ظلم کردیم. سالهای سال فقط بزرگنمایی کرده و بزرگداشتهای افراطی برگزار کردیم تا تصویری غیرواقعی از او به مردم ارائه کنیم. فیزیکدانی که تحصیلکرده خارج کشور بود و میتوانست در غرب بماند و در بهترین آزمایشگاهها و دانشگاههای جهان تحقیق و تدریس کند اما به کشورش برگشت تا علم فیزیک نوین را به ایرانیها بشناساند و پایهگذار و یا مجری نزدیک به ۴۰ طرح علمی (از مؤسسه ژئوفیزیک، شورای عالی معارف، مرکز تحقیقات اتمی و راهسازی مدرن بگیرید تا راهاندازی نخستین بیمارستان خصوصی، تأسیس دانشسرای عالی و...) بود، در تمام سالهای پیش از انقلاب فقط یک بار نشان استاد برجسته را دریافت کرد و سالهای نخست پس از انقلاب نیز چون سابقه حضور در مجلس سنای سابق را داشت، کنار گذاشته شد و حتی انگ «فراماسونر» بودن به پیشانیاش خورد!
تلویزیون و سایر رسانهها سالهای
پی در پی در بزرگداشت «دکتر حسابی» سنگتمام گذاشتند و برای این سنگ تمام گذاشتن متأسفانه تن به اغراق و بزرگنماییهایی دادند که معلوم نبود از کجا سرچشمه میگرفت. برخی «ایرج حسابی» فرزند دکتر را مقصر میدانستند که با بزرگنمایی شخصیت و سوابق علمی پدرش، زمینه را
برای داستانسراییهای عجیب و غریب فراهم کرده است و فرزند دکتر حسابی نیز گناه را به گردن آنهایی میانداخت که چشم دیدن عظمت پدرش را ندارند.
افتادن از آن طرف بام
مقصر اولیه در این ماجرا هر که باشد فرقی نمیکند، چون در مجموع این خود ما ایرانیها هستیم که بیشتر از همه به دانشمند و نابغه علمی کشورمان ظلم کردیم. سالهای سال فقط بزرگنمایی کرده و بزرگداشتهای افراطی برگزار کردیم تا تصویری غیرواقعی از او به مردم ارائه کنیم. فیزیکدانی که تحصیلکرده خارج کشور بود و میتوانست در غرب بماند و در بهترین آزمایشگاهها و دانشگاههای جهان تحقیق و تدریس کند اما به کشورش برگشت تا علم فیزیک نوین را به ایرانیها بشناساند و پایهگذار و یا مجری نزدیک به ۴۰ طرح علمی (از مؤسسه ژئوفیزیک، شورای عالی معارف، مرکز تحقیقات اتمی و راهسازی مدرن بگیرید تا راهاندازی نخستین بیمارستان خصوصی، تأسیس دانشسرای عالی و...) بود، در تمام سالهای پیش از انقلاب فقط یک بار نشان استاد برجسته را دریافت کرد و سالهای نخست پس از انقلاب نیز چون سابقه حضور در مجلس سنای سابق را داشت، کنار گذاشته شد و حتی انگ «فراماسونر» بودن به پیشانیاش خورد!
از دهه ۶۰ به بعد هم انگار همه ما از آن طرف بام افتادیم و «دکتر حسابی» را به افسانهای تبدیل کردیم که بعدها حتی خودمان به داستانسراییها درباره زندگی او بخندیم. بیآنکه بدون اغراق و قصهسازی به مردم بگوییم میزان پشتکار «حسابی» در این سالها چقدر بود، بیآنکه از همدورهایهایش بخواهیم از سادگی، تواضع، طرحهای علمی و دلسوزیهای او برای کشورش حرف بزنند. یادمان نرود تفریطهای دیروزی و افراطهای امروزی به افسانهسازها فرصت داده از مفاخری چون «حسابی»ها، پهلوان پنبههای علمی و قهرمانهای پوشالی بسازند و شناخت مفاخر ایران را برای نسلهای آینده دشوار کنند.
خبرنگار: مجید تربتزاده
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما